کد مطلب:277168 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:140

انتظار عامل مقاومت و پایداری
بر اساس روایات انتظار فرج یكی از بزرگترین عوامل مقاومت و پایداری است. و از آن جهت كه مسلمانان و به ویژه شیعیان را در برابر ظلمها، فسادها، زورگوییها، و انواع بلاها و سختیها، ثابت و پابرجا نگه می دارد و به آنان دل و جرأت می دهد تا در برابر تهدیدها، تطمیع ها و سختگیریهای دشمنان اسلام خود را نبازند، و از هیچ چیز و هیچ كس نترسند و نهراسند، و مقاومت و ایستادگی خود را از دست ندهند، و در عقیده خود همچنان محكم و مستحكم استوار و ثابت قدم بمانند، سرمایه روحی بزرگی برای مؤمنان و منتظران ومستضعفان است.

انتظار از دیدگاه اسلام و به خصوص مكتب حركت بخش و تلاش آفرین تشیّع، مشوّق مردم به استقامت، مقاومت و پایداری، و جهاد و مبارزه است، و از آنجا كه چشم داشتی به ظهور یك قیام الهی و روحانی و اجتماعی در سطح جهان است، به منتظران دید وسیعی می بخشد و به آنها دلگرمی می دهد و صفوف حقّ را در برابر ناحقّ فشرده تر می كند و حقّ طلبان و مصلحان و مؤمنان را به ادامه راه حقّ و عدل، در برابر فسادها و بی عدالتی ها مقاوم می نماید، و سرانجام از آنها انسان هایی پولادین و آبدیده می سازد.

بنابراین، بیهوده نیست كه در روایات اسلامی «انتظار فرج» عبادت شمرده شده، و حتّی از بزرگترین عبادات به شمار آمده است.

آری! انتظار فرج در اسلام عبادت است. و از آن رو كه انسان منتظر، میان دو قطب «یأس و امید» قرار گرفته، و در برابر امواج كوه پیكر تاریكی ها كه فضای زندگی انسانها را تیره و تار ساخته، هرگز دچار شكّ و تردید نمی شود و انواع و اقسام آزارها و اهانتهای بی دینان را به جان و دل می خرد و در عین حال، همچون كوه در عقیده خود ثابت و استوار می ماند و كوچكترین تردیدی در حقّانیّت عقیده خویش به خود راه نمی دهد، از برترین عبادتها است.

زیرا با آن همه راههای انحرافی و دامهای شیطانی، كه استكبار پیشگان در طول تاریخ حیات اسلام در برابر منتظران با ایمان گشوده اند، اعتراف به حق، و حفظ همه عقایدی كه منتظران ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) از مبدء تا معاد، از روی اخبار وارده از پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) و امامان معصوم (علیهم السلام) آموخته اند، و به مركّب سیاهی روی كاغذی سفید



[ صفحه 225]



ایمان آورده اند، در قلمرو حكومت های باطل، كار ساده و آسانی نیست.

اینك به قسمتی از روایاتی كه در این زمینه می آوریم، توجّه فرمایید.

پیامبر اكرم (صلی الله علیه وآله وسلم) می فرماید:

«المهدی من ولدی الّذی یفتح اللّه به مشارق الأرض ومغاربها، ذاك الّذی یغیب عن أولیائه غیبةً لایثبت علی القول بإمامته إلاّ من امتحن اللّه قلبه للإیمان.

فقلتُ: یارسول اللّه! هل لأولیائه الانتفاع به فی غیبته؟

فقال: والّذی بعثنی بالحقّ نبیّاً إنّهم یستضیئون بنوره وینتفعون بولایته فی غیبته كانتفاع الناس بالشمس إذا سترها سحاب. یا جابر! هذا من مكنون سرّ اللّه، ومخزون علمه، فاكتمه إلاّ عن أهله». [1] .

«مهدی (علیه السلام) از فرزندان من است. خداوند به وسیله او مشرقها و مغربهای زمین را فتح می كند. مهدی كسی است كه از دوستان خود پنهان می شود پنهان شدنی طولانی كه بر اعتقاد خود در امامت او استوار نمی ماند مگر كسی كه خداوند دلش را برای ایمان آزموده است.

راوی گوید: من عرض كردم: یارسول اللّه! آیا دوستان او در زمان غیبت حضرتش از وی نفعی می برند؟

فرمود: قسم به پروردگاری كه به حقّ مرا به پیغمبری مبعوث نمود! دوستان مهدی از پرتو نور او كسب روشنایی می كنند و در زمان غیبت آن حضرت از ولایتش بهره مند می گردند، همان گونه كه مردم از خورشید بهره می برند ولو این كه ابر آن را پنهان كرده باشد. ای جابر! این امر از رازهای پنهانی خدا است، پس آن را جز از اهلش پوشیده بدار».

رسول گرامی اسلام (علیه السلام) در یك حدیث دیگر كه در باره ایمان و اعتقاد شیعیان آخر الزمان، با امیرمؤمنان (علیه السلام) سخن گفته است در حالی كه آن حضرت را مورد خطاب قرار داده و ایمان استوار این گروه مقاوم را مورد ستایش قرار داده است، چنین می فرماید:



[ صفحه 226]



«یا علی! واعلم أنّ أعجب النّاس إیماناً وأعظمهُم یقیناً قوم یكونون فی آخر الزمان لم یلحقوا النبی، وحُجب عنهم الحجّة، فآمنوا بسواد فی بیاض». [2] .

«یاعلی! شگفت انگیزترین مردمان از نظر ایمان و والاترین آنان از نظر یقین، قومی هستند در آخرالزمان، كه پیامبر را درك نكرده اند و حجّت خدا از آنها پنهان گردیده و آنان به مركّب سیاه روی كاغذ سفید ایمان آورده اند».

در حدیث دیگری كه در همین رابطه، در باره استقامت مؤمنین منتظر از آن حضرت نقل شده، چنین آمده است: روزی پیامبر اكرم در محضر اصحاب خود راجع به وضع شیعیان در آخر الزمان دستها را به سوی آسمان بلند نموده و فرمود:

«اللهمّ لقّنی إخوانی ـ مرّتین ـ

فقال من حوله من أصحابه: أما نحن إخوانك یارسول اللّه؟

فقال: لا، إنّكم أصحابی، و إخوانی قومٌ فی آخر الزمان، آمنوا بی ولم یرونی، لقد عرّفنیهم اللّه بأسمائهم وأسماء آبائهم من قبل أن یُخرجهم من أصلاب آبائهم و أرحام اُمّهاتهم، لأَحدهم أشدُّ بقیّةً علی دینه من خرط القتاد فی اللیلة الظلماء، أو كالقابض علی جمر الغضا! اُولئك مصابیح الدُّجی، یُنجیهم اللّه من كلّ فتنة غبراء مظلمة!» [3] .

«خداوندا! برادرانم را به من بنمایان. ـ و این جمله را دوبار تكرار نمود ـ.

یكی از اصحاب گفت: مگر ما برادران شما نیستیم، ای رسول گرامی خدا!

فرمود: نه، شما یاران و اصحاب من هستید. برادران من كسانی هستند كه در آخرالزمان می آیند و مرا ندیده، به من ایمان می آورند. خداوند آنها را پیش از آن كه از صلب پدرانشان به رحم مادرانشان درآیند، با نام خود و نام پدرانشان به من معرّفی نموده است. استقامت هریك از آنها در دین خود، از كندن خارهای «گوَن» در شب تاریك و به دست گرفتن آتش گداخته سخت تر است. آنها مشعل های هدایت اند كه خداوند آنها را از فتنه های تیره و تار نجات می بخشد».



[ صفحه 227]



در حدیث دیگری آمده است كه پیامبر فرمود:

«سیأتی قوم من بعدكم، الرجل منهم له أجر خمسین منكم...

قالوا: یارسول اللّه! نحن كنّا معك ببدر واُحد وحُنین ونزل فینا القرآن!

فقال: إنّكم لو تحمّلوا لما حُمّلوا، لم تصبروا صبرهم». [4] .

«بعد از شما قومی خواهند آمد كه پاداش هر یك از آنها برابر پاداش پنجاه تن از شماست.

گفتند: یارسول اللّه! مگر نه این است كه ما در حضور شما در جنگ بدر و اُحد و حُنین شركت جستیم و قرآن در میان ما نازل شده است؟!

فرمود: اگر آنچه بر آنها روی خواهد داد، بر شما روی می داد شما هرگز نمی توانستید چون آنها صبر و شكیبایی را پیشه خود سازید».

در این روایات چنان كه ملاحظه می شود، رسول گرامی اسلام مؤمنان منتظر را برادران خود خوانده و از صبر و شكیبایی و مقاومت آنان در برابر مشكلات ستایش نموده و رمز آن را هم سختی و دشواری دوران غیبت و ثابت ماندن بر حقّ و حقیقت معرّفی فرموده است.

امام حسین (علیه السلام) می فرماید:

«برای او غیبتی هست كه گروهی در آن مرتدّ می شوند و گروهی دیگر در دین ثابت و استوار می مانند؛ پس اذیّت و آزار می بینند ـ و از راه شماتت ـ به آنها گفته می شود: این وعده كی هست اگر شما راست می گویید؟! آگاه باشید آنها كه در زمان غیبت او بر آزار و تكذیب، صبر می كنند مانند كسانی هستند كه در حضور رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) شمشیر زده اند». [5] .

امام زین العابدین (علیه السلام) می فرماید:

«غیبت ولیّ خدا و دوازدهمین وصیّ پیامبر به درازا می كشد. اهل زمان غیبت او كه قایل به امامت او و منتظر ظهور او هستند، برتر از مردمان هر زمان دیگر می باشند، زیرا خدای تبارك و تعالی به آنها آنقدر عقل و فهم و شناخت عطا



[ صفحه 228]



فرموده است كه غیبت امام در پیش آنها چون زمان حضور شده است. خداوند اهل آن زمان را همانند مجاهدانی قرار داده كه در محضر رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) شمشیر بزنند؛ آنها مخلصان حقیقی و شیعیان واقعی و دعوت كنندگان به دین خدا در آشكار و نهان می باشند». [6] .

و در حدیث دیگری كه ابی خالد كابلی از آن حضرت روایت نموده آمده است كه فرمود:

من دوست می داشتم كه در سخن گفتن آزاد بودم و با مردم سه كلمه حرف می زدم و سپس خداوند هرگونه كه خود مصلحت می دانست در باره من عمل می كرد. ولی چه كنیم كه پیمانی است كه با خدا بسته ایم كه صابر و شكیبا باشیم.

آنگاه این آیه شریفه را تلاوت فرمود: «وَلَتَعْلَمُنّ نَبَأَهُ بَعْدَ حین»، [7] «و خبرش را پس از گذشت زمانی خواهید دانست».

و سپس این آیه مباركه را نیز تلاوت فرمود:

(وَلَتَسْمَعُنَّ مِنَ الذّینَ اُوتُوا الكتاب من قبلِكُم وَمِنَ الّذینَ أشركوا أَذیً كثیراً وَإِن تَصْبروا وَتَتّقوا فَإنَّ ذلِكَ مِنْ عَزْمِ الاُمورِ). [8] .

«وشما حتماً از كسانی كه پیش از شما كتاب آسمانی بر آنها نازل شده، زخم زبان خواهید شنید و از آنها كه راه شرك در پیش گرفتند آزار فراوان خواهید دید و اگر صبر كنید (و استقامت ورزید) و تقوا را پیشه سازید (البته پیروز خواهید شد) زیرا كه صبر و تقوا سبب نیرومندی و قدرت اراده در كارهاست».

امام صادق (علیه السلام) می فرماید:

یكی از یاران با وفای امام صادق (علیه السلام) به نام «زراره» از آن حضرت نقل می كند كه در حدیثی فرمود:

«برای حضرت قائم (علیه السلام) پیش از آن كه قیام كند غیبتی هست.



[ صفحه 229]



عرض كردم: چرا؟ فرمود: می ترسد ـ و با دست خود به شكمش اشاره كرد (یعنی او را می كشند) ـ

سپس فرمود: ای زراره! او همان كسی است كه در انتظارش بسر می برند، و او همان كسی است كه مردم در مورد ولادت او دچار تردید می شوند، برخی گویند: پدرش از دنیا رفت و فرزندی نداشت؛ برخی گویند: او (به آسمانها) برده شد؛ برخی گویند: او از دیده ها پنهان شده و غایب است. و برخی گویند: چند سال پیش از وفات پدرش دیده به جهان گشود و ما به انتظارش هستیم. ولی خداوند دوست دارد كه دلهای شیعیان را بیازماید، در این هنگام است ـ ای زراره ـ كه باطل گرایان دچار تردید می شوند». [9] .

در همین رابطه در یك حدیث دیگر آمده است:

یكبار گروهی از اصحاب امام صادق (علیه السلام) به خدمت آن حضرت شرفیاب شدند و آن حضرت را دیدند كه روی زمین نشسته و در حالی كه به شدّت می گریست، می فرمود:

«سیّدی! غیبتك نفت رقادی، وضیّقت علیّ مهادی، وأسرت منّی راحة فؤادی! سیّدی! غیبتك أوصلت مصابی بفجائعِ الأبدِ! وفقد الواحدِ بعد الواحدِ یُفنی الجمعَ والعددَ! فما اُحسُّ بدمعة ترقأ من عینی، وأنین یفترُ من صدری عن دوارجِ الرزایا وسوالف البلایا، إلاّ مثل لعینی عن عواید أعظمها وأفظعها، وتراقی أشدُها وأنكرها، ونوایبُ مخلوطةٌ بغضبك، ونوازلُ مجبونةٌ بسخطكَ!!!»

«سرور من! غیبت تو خواب از دیدگانم ربوده، خاطرم را پریشان ساخته، آرامش دلم را از من سلب نموده است.

سرور من! غیبت تو، مصیبتی جانكاه بر سراسر هستی ام فرو ریخته كه هرگز تسلّی نمی یابم، از دست دادن یاران، یكی بعد از دیگری اجتماعات را درهم می ریزد، بلاها و سختیها، رنجها و اندوهها، آنچنان بر دلم سنگینی می كند كه دیگر اشك دیده و فریادهای سینه ام را احساس نمی كنم. كه هرچه بر اشك



[ صفحه 230]



دیده و فریاد سینه ام می نگرم، مصیبت شدیدتر وجانكاه تری در نظرم مجسّم می گردد كه از مصایب قبلی دشوارتر و شكننده تر است»!

یكی از یاران عرضه نمود: ای مولای من! خدا دیدگانت را نگریاند، چه چیزی موجب شده كه این چنین سیلاب اشك بر صورت مباركت جاری شده؟ چه عاملی این چنین قلب عالم امكان را به لرزه درآورده و بر این ماتم نشانده؟

امام صادق (علیه السلام) آهی كشید كه قفسه های سینه اش باز شد و لرزه بر اندامش افتاد و فرمود:

«وَیلكم!...نظرتُ فی كتاب الجفرِ صبیحةَ هذا الیومِ...، وتأمّلت مولد قائمنا وغیبتهُ وإبطاءهُ وطول عمره وبلوی المؤمنین فی ذلك الزمان، وتولد الشكوك فی قلوبهم من طولِ غیبتهِ، وارتداد أكثرهم عن دینهم، وخلعهم ربقةَ الاسلامِ من أعناقهم الّتی قال اللّه تعالی جلّ ذكره: «وكُلّ إنْسان أَلْزَمْناهُ طائِرَهُ فی عُنُقهِ» [10] یعنی الولایةَ فأخذتنی الرقّة واستولت علی الأحزانُ»

«وای بر شما! من امروز صبح كتاب «جفر» [11] را مطالعه می كردم، در زندگی قائم ما می اندیشیدم كه از دیده ها غائب می شود و غیبتش به طول می انجامد و عمرش بسیار طولانی می شود و مؤمنان در آن زمان به سختی آزموده می شوند و از طول غیبتش دچار شكّ و تردید شده، بیشترشان از دین خود مرتدّ می شوند و ریسمان اسلام را ـ كه خدای متعال می فرماید: «و كارنامه هر انسانی را به گردن او بستیم» ـ از گردن خود می گشایند، یعنی همان رشته ولایت را از گردن خود دور می كنند. از مطالعه وضع آنها رشته افكارم گسست و كوه غم و اندوه بر تنم فرو ریخت». [12] .



[ صفحه 231]



از امام صادق (علیه السلام) پرسیدند: آیا عبادت پنهانی با امام معصوم از شما كه در تحت ستم ستمگران مخفی باشد، برتر است یا عبادت آشكار در دولت حقّ با امام ظاهر از شما؟

حضرت (علیه السلام) فرمود:

«الصدقة فی السرّ واللّه أفضلُ من الصدقة فی العلانیة، وكذلك واللّه! عبادتكم فی السرّ مع إمامكم المستتر فی دولة الباطل وحال الهُدنةِ أفضل ممّن یعبدُ اللّه عزّوجلّ فی ظهور الحقّ مع الإمام الظاهر فی دولة الحقّ. ولیست العبادة مع الخوف فی دولة الباطل، مثلَ العبادة مع الأمن فی دولة الحقّ».

«به خدا سوگند! صدقه پنهانی برتر از صدقه آشكار است. همچنین به خدا سوگند! عبادت پنهانی با امام مخفی در حكومت ستمگران و در حال صلح، برتر و والاتر است از كسی كه به هنگام ظهور دولت حقّ در محضر امام ظاهر خدای تبارك و تعالی را پرستش كند. هرگز عبادت توأم با ترس و وحشت در دولتهای باطل با عبادت توأم با أمن و امان در دولت حقّ قابل مقایسه نیست...».

این حدیث بسیار طولانی است. در پایان یكی از اصحاب سؤال نمود: چگونه ممكن است ما كه در زیر ستم دولت باطل زندگی می كنیم، از كسانی كه در دولت مقتدر حضرت مهدی (علیه السلام) زندگی خواهند كرد، برتر باشیم؟! فرمود:

«إنّكم سبقتموهم إلی الدخول فی دین اللّه عزّوجلّ، وإلی الصلاة والصوم والحجّ وإلی كلّ فقه وخیر، وإلی عبادة اللّه جلّ وعزّ سرّاً من عدوّكم مع إمامكم المستتر مطیعین له، صابرین معه، منتظرین لدولة الحقّ، خائفین علی إمامكم وأنفسكم من الملوك الظلمة، تنظرون إلی حقّ إمامكم، وحقوقكم فی أیدی الظلمةِ، قد منعوكم ذلك واضطّروكم إلی حرث الدنیا وطلب المعاشَ مع الصبر علی دینكم وطاعة إمامكم والخوف من عدوّكم، فبذلك ضاعف اللّه عزّوجلّ لكم الأعمال، فهنیئاً لكم.

قلت: جُعلتُ فداك! فماتری إذاً أن نكون من أصحاب القائم ویظهر الحقّ، و نحنُ الیوم فی إمامتك وطاعتك أفضلُ أعمالاً من أصحاب دولة الحقّ



[ صفحه 232]



والعدل؟

فقال (علیه السلام): سبحان اللّه! أما تحبّون أن یظهر اللّه تبارك و تعالی الحقّ والعدل فی البلاد، ویجمع اللّه الكلمة، ویؤلف اللّه بین قلوب مختلفة، ولایعصون اللّه عزّوجلّ فی أرضه، وتقام حدوده فی خلقه، ویردّ اللّه الحقّ إلی أهله، فیظهر حتّی لایستخفی بشیء من الحقّ مخافة أحد من الخلق؟

أما واللّه یا عمّار! لایموت منكم میّت علی الحال الّتی أنتم علیها إلاّ كان أفضل عند اللّه من كثیر من شهداء بدر واُحد فأبشروا». [13] .

«شما در حالی اقدام به ایمان، نماز، روزه، حجّ و هر خیر و فقه و عبادت خدای تبارك و تعالی نموده اید كه از دشمن در ترس و هراس هستید، وامام شما مخفی هست و شما از او فرمان می برید و در كنار او صبر می كنید و ظهور دولت حقّ را انتظار می كشید و بر خود و امامتان از پادشاهان ستمگر نگران هستید، می بینید كه حقّ امامتان و حقّ خودتان در زیر پای ستمگران لگدمال شده، و شما را از حقوق خود محروم ساخته اند، و شما را ناگزیر كرده اند كه با ترس و نگرانی بر جان و دین خود، به دنبال متاع دنیا و كسب معاش بروید و زیر ستم آنها از امام خود فرمان می برید و از دشمنتان در امان نیستید. از این رهگذر، خداوند پاداش اعمال شما را چند برابر نموده است. گوارا باد بر شما.

یكی از اصحاب گفت: اكنون كه ما در عهد امامت تو برتر از اصحاب قائم هستیم، پس چرا ظهور حقّ و عدالت را طلب كنیم؟!

فرمود: سبحان اللّه! مگر نمی خواهید كه خدای تبارك و تعالی حقّ و حقیقت و عدالت را در شهرها ظاهر سازد و همگان را بر یك كلمه گرد آورد و دلهای پراكنده و پریشان را الفت عطا كند كه دیگر در روی زمین، خدا را معصیت نكنند؟!

به خدا سوگند! هركدام از شما در این حال كه هستید، اگر از دنیا بروید در نزد حضرت پروردگار از بیشتر شهدای بدر و اُحد برتر و پر ارج تر خواهید بود.



[ صفحه 233]



بشارت باد بر شما».

امام صادق (علیه السلام) در لوح مادرش حضرت فاطمه زهرا (علیها السلام) یك حدیث طولانی مشاهده نمود كه خدای تبارك و تعالی حال مؤمنان را در عهد غیبت حضرت ولی عصر (علیه السلام) وصف نموده است كه فرازی را از آن در اینجا می آوریم:

«سیذلُّ أولیائی فی غیبتهِ، ویتهادونَ برؤوسهم كما تُتهادی رؤوس التركِ والدّیلمِ، فیُقتلونَ ویُحرقُونَ ویكونونَ خائفین مرعوبینَ وجلینَ، تُصبغُ الأرض بدمائهم، ویفشو الویلُ والرنینُ فی نسائهم، أولئك أولیائی حقّاً، بهم أدفع كلّ فتنة عمیاء حندس، وبهم أكشفُ الزلازلَ وأدفعُ الآصارَ والأغلالَ، «أُولئِكَ عَلیْهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبّهِمْ وَرَحْمَةٌ وَأُولئِكَ هُمُ المُهْتَدوُن». [14] [15] .

«... دوستان من در زمان غیبتش خوار و زبون می شوند؛ سرهای آنها چون سرهای ترك و دیلم هدیه فرستاده می شود، آنها كشته می شوند، سوزانیده می شوند و تا زنده هستند با ترس و وحشت و اضطراب زندگی می كنند. زمین از خون آنها گلگون می شود. ناله و فریاد در میان زنهای آنها آشكار می شود، آنها دوستان واقعی من هستند.

من به وسیله آنها امواج فتنه های تیره و تار را كه چون تیرگی شب در افق زندگی ظاهر می شود، دفع می كنم. و به وسیله آنها اضطرابات را رفع می كنم و سختیها و گرفتاریها را كشف می كنم.

(بر آنهاست صلوات و رحمت از پروردگارشان، و آنها هستند هدایت یافتگان)».

محمّد بن ابراهیم نعمانی در كتاب «غیبت» خود در حدیثی از ابراهیم بن هلال روایت كرده است كه گفت:

«به حضرت ابی الحسن موسی بن جعفر (علیهما السلام) عرض كردم: پدرم در انتظار این امر (دولت حقّ) از دنیا رفت، و من نیز به سنّی رسیده ام كه می بینی (آیا) بمیرم و در این باره



[ صفحه 234]



چیزی به من خبر ندهی؟

حضرت (علیه السلام) فرمود: ای ابا اسحاق! تو نیز شتاب می كنی؟

عرض كردم: آری به خدا سوگند! شتابزده هستم، و چرا شتاب نكنم در حالی كه می بینی سنّم به كجا رسیده است؟

فرمود: به خدا سوگند ای ابا اسحاق! این امر واقع نمی شود مگر این كه از هم دیگر جدا شوید و پاك و پاكیزه شوید و از شما باقی نماند مگر تعداد بسیار كمی...». [16] .

و در یك حدیث دیگر آمده است كه در همین رابطه به یونس بن عبدالرحمان فرمود:

«طوبی لشیعتنا المتمسّكین بحبّنا فی غیبة قائمنا، الثابتین علی موالاتنا، والبراءة من أعدائنا، أُولئك منّا ونحن منهم، قد رضوا بنا أئمّةً ورضینا بهم شیعةً، وطوبی لهم، هم واللّه معنا فی درجتنا یوم القیامة».

«خوشا به حال شیعیان ما، كه در دوران غیبت قائم ما به دوستی ما چنگ می زنند و در ولایت ما ثابت و استوار می مانند و از دشمنان ما برائت و بیزاری می جویند. آنان از ما هستند و ما نیز از آنها هستیم. آنها ما را به امامت پذیرفته اند و ما هم آنها را به عنوان «شیعه» پسندیده ایم. و خوشا به حال آنها. به خدا سوگند! آنها در روز قیامت با ما و در ردیف ما هستند». [17] .

امام حسن عسكری (علیه السلام) می فرماید:

امام حسن عسكری (علیه السلام) در نامه ای كه به افتخار ابوالحسن، علی بن حسین بابویه (پدر شیخ صدوق) (رحمهما الله) نگاشته، چنین مرقوم فرموده اند:

«بسم اللّه الرحمن الرحیم، الحمد للّه ربّ العالمین، والعاقبة للموحّدین، والنار للملحدین، ولاعدوان إلاّ علی الظالمین، ولا إله إلاّ اللّه أحسن الخالقین، والصلاة علی خیر خلقه محمّد (صلی الله علیه وآله وسلم) وعترته الطاهرین.

امّا بعد: ای دوست كهن سال و آگاه و مورد اعتماد من! ای ابوالحسن، علی



[ صفحه 235]



بن حسین بابویه قمّی! كه خداوند تو را در مورد آنچه موجب رضای اوست موفّق بدارد و از اولاد تو فرزندانی صالح و شایسته قرار دهد، تو را سفارش می كنم به تقوای الهی و اقامه نماز و پرداختن زكات، زیرا نماز بدون زكات پذیرفته نمی شود.

و سفارش می كنم تو را به عفو و گذشت، و فرو بردن خشم و غضب و به جا آوردن صله ارحام، و یاری رساندن به برادران دینی در حال فراخ و تنگدستی، و بردباری در وقت جهالت، و تفقّه در دین، و ثبات قدم در كارها، و مواظبت داشتن بر قرآن، و حسن خُلق، و امر به معروف و نهی از منكر...

پس به سفارشم عمل كن و همه شیعیانم را به آن وادار نما تا به آن عمل كنند.

و بر تو باد به صبر و شكیبایی و «انتظار فرج»، كه پیغمبر اكرم (صلی الله علیه وآله وسلم) فرموده است: «برترین اعمال امّت من انتظار فرج است»، ـ و این را بدان ـ كه شیعیان ما پیوسته در غم و اندوه بسر خواهند برد تا زمانی كه فرزندم ـ مهدی (علیه السلام) ـ كه پیامبر اكرم (صلی الله علیه وآله وسلم) بشارت ظهور او را داده است، ظهور نماید، زیرا او ـ كه درود خدا بر او باد ـ فرموده است: سراسر روی زمین را پر از عدل و داد می كند همان گونه كه پر از ظلم و ستم شده است.

پس ای دوست كهن سال و مورد اعتماد من! صبر را پیشه كن و همه شیعیان مرا نیز به شكیبایی و بردباری وادار نما كه تمام زمین از آن خداست، آن را به هركس كه بخواهد می بخشاید و سرانجام، از آن پرهیزكاران خواهد بود، و سلام و رحمت و بركات خداوند بر تو و شیعیان ما باد. و حسبنا اللّه و نعم الوكیل، نعم المولی و نعم النصیر». [18] .

آنچه از این نامه مبارك استفاده می شود این است كه، چون لازمه ظهور، مهیّا شدن گروه بسیاری از شیر مردان پارسا و كار آزموده برای یاری دادن و نصرت حضرت مهدی (علیه السلام) است، پس ملّت شیعه باید بیش از هر چیز و پیش از هر كار به فراهم ساختن این جنگاوران پاك و دلاور همّت گمارد، و برای تربیت و پرورش آنان در آینده تاریخ



[ صفحه 236]



تلاش و كوشش نماید.

پس شكیبایی، خود نوعی نبرد و مبارزه است كه در كمین گاه صبر و انتظار انجام می شود، و گرچه به صورت ظاهر در جبهه جنگ به پیش نمی رود؛ امّا چون از پیش روی دشمن جلوگیری می كند تلاش مثبت و مفید را دربردارد، و آن این كه شخص منتظر در كمین گاه صبر و سنگر مقاومت و استقامت هم خود و هم دین خود را حفظ می كند و هم از این پناهگاه به دشمن یورش می برد و او را وادار به عقب نشینی می نماید و این خود، درنگ لازمی است تا قدرت لازم برای آینده فراهم آید و زمان مساعد فرا رسد.

به سبب همین اهمیّت و حسّاسیّت است كه امام حسن عسكری (علیه السلام) در نامه خود به پدر شیخ صدوق (رحمه الله) از صبر و انتظار سخن می گوید و به او توصیه می نماید تا سفارش وی را به شیعیانش برساند، و آنان را برای بسیج نیروهای شیعی در نبرد سرنوشت ساز روز ظهور مبارك مهدی (علیه السلام) آماده و مهیّا سازد.

حضرت ولی عصر (علیه السلام) می فرماید:

«اگر چه ما در سرزمین دور دستی كه از جایگاه ستمگران دور است، سكنا گزیده ایم. زیرا خداوند مصلحت ما و شیعیان مؤمن ما را در این دیده است كه تا حكومت دنیا در دست تبهكاران است در این نقطه دور دست مسكن گزینیم ـ ولی از اخبار و حالات شما آگاهیم و هرگز چیزی از اخبار شما بر ما پوشیده نمی ماند، و می دانیم كه چه سختیها و گرفتاریها به شما رسیده است.

از آن وقت كه بسیاری از شماها به كارهایی دست زدند كه پیشینیان صالح شما از آن به دور بودند و پیمانی را كه خداوند از آنها گرفته بود پشت سر انداختند، گویی كه از آن بی خبر بودند، اما ما شما را رها نكرده و یاد شما را از خاطر نبرده ایم و گرنه سختیها و پریشانیها به شما روی می آورد و دشمنان، شما را از ریشه و بن بر می كندند». [19] .

آری! انتظار عامل مقاومت و پایداری است و طرفداران حقّ و عدالت و اسلام خواهان را در برابر تمام فشارها، ظلم و ستم ها، ناهمواریها و مشكلات روزگار مقاوم و



[ صفحه 237]



پایدار نگه می دارد، و پیوسته بر فروغ چراغ امیدواری منتظران و ثبات قدم و استواری آنها می افزاید، و آنان را در انجام وظایف دینی و تكالیف مذهبی تهییج و تحریك می نماید، و به ضمیر باطنشان شور و شوق و نشاط می بخشد.

این انتظار است كه در مبارزه حقّ و باطل، صفوف طرفداران حقّ را فشرده تر می كند و به آنها امید و حركت می دهد، و آنان را به نصرت خدا و فتح و پیروزی در آینده نوید می دهد، و گوش و جانشان را به آوای بلند و نوید بخش قرآن آشنا می سازد كه: «فَانْتَظِرُوا إنّی مَعَكُمْ مِنَ المُنْتَظِرینَ؛ [20] پس به انتظار باشید كه من نیز همراه با شما از منتظران هستم».

این انتظار است كه تمام نظامهای سلطه گر را واپس می زند، و همه رژیم های انحرافی را مطرود می سازد، و با ظلم و فساد و انحراف به مبارزه بر می خیزد، و منتظران را به حركت و جنبش و خیزش وامی دارد، و از آنان مردانی مبارز، مقاوم و ضدّ سلطه می سازد، و آنان را همچون سدّی آهنین در برابر جنایتكاران، سلطه جویان و قدرت طلبان ثابت و استوار نگه می دارد.

این انتظار است كه منتظران راستین ظهور را به سلاح عفّت، تقوا، پاكی و پاكیزگی مسلّح می سازد كه تحت هیچ شرایطی زیر بار ظلم نمی روند، و در برابر هیچ ستمكاری سر تعظیم و تسلیم فرود نمی آورند، و با قامتی بلند و افراشته در انتظار می مانند تا ندای روحبخش وحدت را از فراز خانه كعبه بشنوند و آن را لبّیك گویند.

این است فلسفه بزرگ اجتماعی انتظار فرج، و این است یكی از اسرار مهمّ غیبت حضرت صاحب الأمر ـ عجّل اللّه تعالی فرجه الشریف ـ و به همین دلیل است كه پاداش منتظران ظهور مانند پاداش مجاهدان راه حقّ، و بلكه همانند پاداش شهدای بدر و اُحد می باشد.

بنابراین، آیا چنین انتظاری عامل حركت و جنبش و عامل مقاومت و پایداری است یا این كه عامل سقوط و ركود؟

آیا انسان را متعهّد و مسئول، محكم و مستحكم، با اراده و نفوذناپذیر بار می آورد یا او را سست و زبون و بی اراده می سازد؟



[ صفحه 238]



حال اگر دیگران آن را به گونه ای دیگر تفسیر می كنند و آن را عامل انحطاط و سقوط می دانند، برای این است كه مردمان را بفریبند و به اهداف شوم خود نایل شوند كه هرگز در این امر توفیق نخواهند یافت.


[1] ينابيع المودّه، ج 3، ص 238، باب 71، ح 11.

[2] بحار الانوار، ج 52، ص 125، ح 12.

[3] همان، ص 124، ح 8.

[4] بحار الانوار، ج 52، ص 130، ح 26.

[5] همان، ج 51، ص 133، ح 4 و كمال الدين صدوق، ج 1، ص 317، ح 3.

[6] بحار الانوار، ج 52، ص 122، ح 4 و منتخب الاثر، ص 244، باب 24، ح 1.

[7] سوره ص، آيه 88.

[8] سوره آل عمران، آيه 186.

[9] غيبت نعماني، ص 166، ح 6، باب 10، منتخب الاثر، ص 501، ط 3، فصل 10، باب 3، ح 1. و كافي ج 1، ص 337 ح 5.

[10] سوره اسراء، آيه 13.

[11] جفر، كتابي است شامل علم منايا و بلايا و مرگ و ميرها، آنچه در جهان اتّفاق افتاده و آنچه در آينده روي خواهد داد. در اين كتاب منعكس گرديده است. خداوند اين كتاب را به رسول اكرم (صلي الله عليه وآله وسلم) وائمه معصومين (عليهم السلام) عطا فرموده كه هم اكنون در دست مبارك حضرت وليّ عصر (عليه السلام) مي باشد. جهت آگاهي بيشتر در اين زمينه به اين منابع مراجعه شود: اصول كافي، ج 1، ص 239 و ينابيع الموده، ج 3، ص 52، 56، 67 والزام الناصب، ص 7 ـ 9 و 72.

[12] بحار الانوار، ج 51، ص 219، غيبت شيخ طوسي، ص 105 بشارة الاسلام، ص 145، منتخب الاثر، ص 259 و منابع ديگر.

[13] كافي، ج 1، ص 334، ح 2، و منتخب الاثر، ص 496، ح 8، فصل 10، باب 2.

[14] سوره بقره، آيه 157.

[15] عيون الاخبار، ج 1، ص 35، معاني الاخبار، ص 373، بشارة الاسلام، ص 13 و منتخب الاثر، ص 135، فصل 1، باب 8.

[16] غيبة نعماني، ص 208، باب 12، ح 14.

[17] بحار الانوار، ج 51، ص 151، ح 6، منتخب الاثر، ص 219، ح 3، كفاية الاثر، ص 265، كشف الغمة، ج 3، ص 314، اعلام الوري، ص 407، و در چاپ ديگر، ص 433 و الزام الناصب، ص 68.

[18] منتخب الاثر، ص 232 ـ 235، فصل 2، باب 21.

[19] احتجاج طبرسي، ج 2، ص 322، بحار الانوار، ج 53، ص 175، و الزام الناصب، ج 1، ص 465.

[20] سوره اعراف، آيه 71، و سوره يونس، آيه 103.